درکتاب بحارالانواربه نقل از غیبت شیخ علی بن ابراهیم فدکی چنین نقل می کند که:مشغول طواف خانه کعبه بودم،طواف ششم راتمام وقصد طواف هفتم کرده بودم که

            ناگهان دیدم در طرف راست کعبه عده ای حلقه زده اندوجوان خوش صورت وخوشبو وبا هیبتی درعین حال خود را به مردم نزدیک می کندوسخن می گوید انجاست،من

            زیبا تر از کلام اووشیرشن تر از منطق او در خوشبرخوردی ندیدم.جلو رفتم با او سخن بگویم ،مردم مرا منع کردند.از یکی از انان سوال کردم این شخص کیست؟گفت:

           فرزند رسول الله(ص)است که هرسال یک روزبرای خواص دوستان خودظاهر میشودوبا انها گفتگو می کند.گفتم ای اقای من ارشاد می خواهم مرا ارشاد کن ،خداوند تورا

          هدایت کند.مقداری سنگریزه به من دادبرگشتم.بعضی از هم نشینانش به من گفتند فرزند رسول الله(ص)چه چیز به تو داد گفتم:سنگریزه.کف دست خود را گشودم دیدم مشتی از

     من قائم زمانم،من کسی هستم کهزمین را پر ازعدل می کنم،همانطور که پرازظلم شده،روی زمین از حجت خالی نمی شودومردم بیش از حیرت

     بنی اسرائیل در انقطاع نمی مانند،ایام خروج من ظاهر خواهد شد.این که برای تو گفتم درگردن تو امانت است.پس ان را برای هر کدام از

                                                               برادران دینی که اهل حق باشند نقل کن.