امام زمان(ع) | ||||||||||||
v امروز : 8 بازدید v دیروز : 0 بازدید v کل بازدیدها : 4706 بازدید
|
http://www.mahdisearch.comسایت راهنمای پایگاه های امام مهدی (ع) زنگ تفریح 1-اصفهانیه داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام میدن یا نه 2-تُو قلبمی ، تُو خونمی ، تُو تموم وجودمی ........ رفتم دکتر ، میگن انگل داری 3-دو تا دانمارکی با هم همسایه بودن ... هر سی ثانیه برق یکیشون می رفت ... تحقیق می کنن می بینن از چراغ راهنمایی برق میدزدیدن 4-به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه! 5-ترکه میره تو صف نونوایی، شاطر نونوائی میگه: نون تا اینجا بیشتر نمیرسه، بقیه برن. ترکه میگه: ببخشید اگه میشه جمعتر وایسین نون به ما هم برسه 6-عربه بلال میخوره تا صبح اذان می گه 7-یارو میره حرم داد می زنه : آقایون شلوغ نکنید! حاجت ها قاطی میشه! من پارسال اومدم ، حامله شدم 8-غضنفر میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما این رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین 9-پیروزی افتخار آمیز دانشمندان ایرانی در عرصه انرژی هسته ای و دستیابی آن عزیزان به اورانیوم غنی شده رو ولش کن "خودت چه طوری؟ 10-یه برره ای به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ یارو می گه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما 9-یک گاو نر دنبال یک گاو ماده می افته گاو ماده هی فرار می کرده دست آخر به یک کوچه می رسه که بن بست بوده برمی گرده و با حالت درماندگی می گوید آخه چی از جون من خوایی گاو نر می گه مااااااااااااااااااااااچ 10-گوش بده ببین چی میگم . اگه یکی بهت پیغام داد گفت من حسن هستم و سراغ منو از تو گرفت بگو نمی شناسمش. این یارو شماعی زاده فکر می کنه گیتارش دست منه 11-یه برره ای میمیره ، شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن .... ۶۰ تاشون حالیش می کردن 12-یه بچه خوشگله ریش بزی میذاره ، گرگه میاد میخورتش
13-یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ..... دومی میگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه میگه و میخنده .... سومی میگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم 14-یارو ماشینش تو برف گیر میکنه زنجیر نداشته ، سینه میزنه 15-زن خوب برای ازدواج باید سه تا خصلت داشته باشه : 1 - نجیب باشه یعنی با جیب آدم کاری نداشته باشه ........... 2 - خانه دار باشه یعنی از خودش خونه داشته باشه 4 - مثل ماه بمونه یعنی شبها بیاد و صبح بره ( بره خونه باباش ) ............... 5 - البته در حد متعالی این که باباش وضعش توپ باشه و 3 تا سکته هم کرده باشه 16-به آسمون نگاه میکنم تو رو میبینم ... به دریا نگاه میکنم تو رو میبینم ... به دشت های سبز نگاه میکنم تو رو میبینم و حتی وقتی به قلبم نگاه میکنم تو رو میبینم ... بابا بیا برو اونطرف بگذار یه چیز بهتر ببینیم 17-این هم یه شعر واسه بعضی دخترهای امروزی : آخر یه روز تیک میگیری ، لباسهای شیک میگیری ، بابات را میکنی کچل ، تا بینی رو کنی عمل ، با همراهت زنگ میزنی ، عینک رنگ رنگ میزنی ، این دل و اون دل میزنی ، هی به موهات ژل میزنی ، جنس لباسات تریکو ، موزیک فقط از انریکو ، جوراب های فسقلکی ، روسری های الکی ، با اشوه های شُتری ، میشینی پشت موتوری ، تو خیالت خیلی تکی ، فکر میکنی با نمکی ، خوشی با این تیپ خفن ، حالا قشنگی مثلا ؟ 18-از یه بچه مشنگه میپرسن پس جواب خون شهدا را کی باید بده ، میگه خب معلومه آزمایشگاه- 19-از یه لره میپرسن تو شما آدم مشهور هم هست میگه آره .... سوفیا لُره ! ، الیزابت تای لُر ، لُر و هاردی .... یه ماده شیمیائی هم هست که اختراع خودمونه بهش میگن کلُر 20-آقا ماشا ا... میره تو بانک وام بگیره ، ضامن نداشته منفجر میشه ؟ 21-یه دفعه یه کُرد را میبرن جهنم فردا میبینن هیچ کسی تو جهنم نیست ... تحقیق میکنن میبینن کُرده همه را ( قاچاقی ) برده بهشت 22-یه دفعه یه آفتاب پرست میره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " میکنه 233-!!! یه دفعه پلیس ( بامشاد ) را میگیره بهش میگه کارت ماشین ، گواهینامه ، بیمه ..... بامشاد میگه باید با اینها جمله بسازم 24-یک روز تو ی جهنم شلوغ بوده و همه می زدند و می رقصیدند 25-دکتر نظام وظیفه پسر لاغری را معاینه کرد و در برگه نوشت : معاف، به دلیل ضعف جسمانی 26-یه روز چند تا رفیق میخواستن برن گردش ، تهرانیه میگه ماشینش با من ، رشتی میگه نهارش هم با من ، شیرازیه هم میگه تخمه و چای هم با من ، اصفهانیه میگه پس حالا که همتون یه چیز میارین منم داداشم را میارم 27-یه روز میبینن عزرائیل ماکسیما خریده ، میگن عزرائیل وضعت خوب شده ، میگه حقوق اضافه کاری های زلزله بم را جمع کردم 28-مادر : پسرم ، من دارم می رم خرید یه وقت به کبریت دست نزنی ها از29- خشایار پرسیدند : گاو بهتره یا گوسفند نویسنده : مصطفی حسن آبادی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
| ||||||||||
template designed by Rofouzeh |